شهر عشق * عاشقانه *
| ||
|
روی هر شانه سری وقت وداع می گرید / سر من وقت وداع گوشه ی دیوار گریست آنگاه که خنده بر لبت میمیرد / چون جمعه ی پاییز دلم میگیرد / دیروز به چشمان تو گفتم برو / امروز دلمبهانه ات میگیرد . دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را برای تو می نویسم.. برای تو می نویسم ... برای تویی كه تنهایی هایم پر ازیاد توست برای تویی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست.. وخاطرت هرگز از یادم جدا نیست اقتدار دل شکسته به اندوهی است که سروده نمی شود
ز فراق سینه سوزت غم سینه سوز دارم
گل من قسم به عشقت نه شب و نه روز دارم
به دو گونه ی لطیفت، به دو چشم اشک ریزم
که به راه عاشقی ها ز بلا نمی گریزم
دلمان که میگیرد، تاوان لحظه هایی است که دل می بندیم عشق ايستادن زير باران باهم نيست،عشق آن است كه يكي براي ديگري چتري باشد و آن ديگري هيچ وقت نفهمد چرا خيس نشد
امشب به رسم عاشقی یادی زیاران میکنم، در غربتی تاریک و سرد، از
غم حکایت میکنم ،امشب وجودم خسته است،از سردی دلهای سرد ،آیا
تو هم در یاد من هستی دراین شبهای درد؟؟؟
يكي ميپرسد:اندوه تو از چيست؟سبب ساز سكوت مبهمت چيست؟
براش صادقانه نوشتم براي آن كه بايد باشد و نيست.
اگر تونستی
اندازه ای برای یک قلب پیدا کنی
آن گاه
با تو خواهم گفت چه قدر دوستت دارم
قلبم را به تو هدیه می کنم
شاید کوچک باشد اما قلب هر کس تمام زندگی اوست !!! |
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |